سنجیدن مرد باحق و نه حق با مرد، کار آسانی نیست.
اگر چند قرن پیش، در شام، در قلمرو معاویه به دنیا آمده بودم و دینم و آیینم آن طور شکل گرفته بود که آن حکومت خواسته بود، و ناگاه در مقابل سپاه دشمنانی قرارگرفته بودم که فرمانروایش علی بود، چه می کردم؟ شاید از نظر من علی برحق نمی بود چراکه میزان سنجش حق را معاویه به دستم داده بود. احتمالاً کمر بر قتل یاران علی می بستم تا دشمنان اسلام را و منافقین را نابود کنم و اگر کشته می شدم هم حکومت به من لقب شهید را می داد. اما ...
صحنه رویارویی حق و باطل، هرروز و همه جا و در همه تاریخ تکرار می شود. بلاهت است اگر گمان کنیم که آنان که به زعم ما در صف باطل بودند همگی در فضایی شفاف و روشن، آگاهانه باطل را انتخاب کرده بودند. گاه حق و باطل چنان در هم می پیچند و لباس یکدیگر را بر تن می کنند که تمییز آنها از هم کاری بس دشوار خواهدشد.
حق را چگونه باید یافت و میزان سنجش حق چه باید باشد؟
سلام
وبلاگ جالبی داری
سلام
فکر نمی کنم تمیز بین حق و باطل اونقدری که میگی سخت باشه
سختیش شاید برای آدمایی باشه که فکر نمی کنن و مقلدند
ممنون،
نگرانی من از اینه که هرچقدر موتور استنتاجی مغز آدم درست کار کنه، در شرایطی که فرضیات غلط اون رو احاطه کرده باشن احتمال اینکه حکم درست صادر کنه پایین میاد
سلام وبلاگ زیبا داری و کمتر کسی مثل شما از فکر خودش استفاده می کنه و می نویسه امیدوارم که مطالبت روز به روز زیباتر بشه
ممنون، امیدوارم کمک فکریتون رو از من دریغ نکنید
سلام خواستم بیایی به منم سر بزنی ومنو از نظراتت بی بهره نزاری
ضمنا یه نیگا به تاریخ بکن
یزید همه چی داشت زر و زور
گفتن معیار حال فعلی افراد است و حسین رو فرزند فریب خورده پیامبر نامیدند
تحجر ورزیدند
زور گفتند علیه هر صدای مخالفی
حالا کدوم گروه امروز شبیه به اوناست