ندای خاموش

چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید

ندای خاموش

چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید

پرخاشجویی دفاعی

درحال خواندن مطلبی از اریک فروم هستم در مورد انواع پرخاشجویی. بعد از مدت ها که دست به قلم نبرده بودم، این مطلب خصوصاً در دنیای امروز که خشونت در آن بیداد می کند، آنقدر برایم جذابیت داشت که تصمیم گرفتم خلاصه ای از آن را در اینجا بیاورم. در آغاز از پرخاشجویی دفاعی شروع می کنم.

پرخاشجویی دفاعی نوعی از پرخاشجویی است که مشابه آن در جانوران نیز دیده می شود. همانطور که جانوران هنگامی که علایق حیاتی آنها مانند خوراک، مکان، بچه و جفت تهدید می شود، با هجوم یا گریز واکنش نشان می دهند، انسان نیز هنگامی که احساس می کند که زندگی ، سلامت و دارایی اش در معرض خطرند، با هجوم یا گریز واکنش نشان می دهد. اما سه نکته در این خصوص وجود دارد:

الف. جانوران تنها خطرات روشن و موجود را به عنوان تهدید دریافت می کنند، اما انسان علاوه بر اینها به دلیل برخورداری از توانایی آینده نگری و تجسم، نسبت به خطرات و تهدیدهایی که می تواند امکان رخدادشان در آینده را تصورکند هم واکنش نشان می دهد. بنابراین از جمله عوامل تحریک مکانیسم پرخاشجویی دفاعی، احساس تهدید است.

ب. انسان تنها مستعد پیش بینی خطرهای واقعی آینده نیست؛ مستعد است که از سوی رهبران خود برای دیدن خطرهایی متقاعد شود یا شستشوی مغزی شود که در واقعیت وجود ندارد. خیزش پرخاشجویی با شستشویی مغزی، تنها در انسان می تواند روی دهد.

در بسیاری از موارد که دلایل واقعی نهفته در پس ذهن رهبران، امکان به حرکت درآوردن جامعه را ندارد حکومت تلاش می کند جامعه را به این باور برساند که مورد تهدید قرارگرفته است تا واکنش طبیعی علیه تهدید به حرکت درآید.

برای القای اینگونه افکار به واسطه زبان و ساختار اجتماعی مناسب برای شستشوی مغزی احتیاج است. شخصیت های با نفوذ مانند جادوگران یا رهبران سیاسی و مذهبی ظرفیت ایجاد چنین ساختاری را دارند.

ج. به دلیل اینکه محدوده علایق انسان ها فراتر از قلمرو علایق جسمانی است دامنه پرخاشجویی دفاعی آنها نیز گسترده است. انسان برای حفظ علایق حیاتی حفظ کننده تعادل روانی اش همانقدر حساسیت دارد که مربوط به علایق حیاتی جسمانی. بیش از هرچیز، انسان علاقه حیاتی به حفظ جهت گیری خود دارد. چنانچه دیگران، با اندیشه هایشان طوری انسان را تهدید کنند که جهت گیری او را مورد چون و چرا قرار دهد، نسبت  به این اندیشه ها همانگونه واکنش نشان می دهد که نسبت به یک تهدید بسیارجدی. ممکن است برای دلیل تراشی برای این نوع واکنش، ممکن است اندیشه های جدید را ذاتاً "غیر اخلاقی" ، "غیر متمدن" ، "دیوانگی" و هرچیز نفرت انگیز دیگری بنامد اما این دشمنی در واقع از اینجا برمی خیزد که "خود" احساس تهدید می کند.

به طور کلی می توان گفت که ترس، قدرت به حرکت درآورد پرخاشجویی یا گریز را دارد. گریز اغلب هنگامی ظهور می کند که شخص هنوز راهی برای نجات اندک آبرویی دارد. لیکن چنانکه در تنگنایی به دام افتاده باشد و هیچ امکان گریزی نمانده باشد، بروز خشونت ورزی و پرخاشجویی محتمل تر است. البته گریز به دوعامل بزرگی واقعی تهدید و قدرت تهدیدشونده نیز بستگی دارد.

ترس، همانند درد،  احساسی بسیار ناراحت است و برای رهایی از آن تقریباً هر کاری می کند. از جمله استفاده از مواد مخدر، محرک جنسی، خواب، و همراهی دیگران. پرخاشجویی یکی از مؤثرترین راه های رهایی از اضطراب است. هنگامی که کسی بتواند از حالت انفعالی ترس بیرون بیاید و تهاجم را آغاز کند، طبیعت رنج بار ترس ناپدید می شود.

پی نوشت یک: جامعه ای را تصور کنید که طبقه ای در آن به وجود بیاید که امکانات زیادی بدون اینکه شایستگی برخورداری از آنها را داشته باشند، به طرز ناعادلانه ای در اختیار آنها قراردهد. این گروه به این نتیجه خواهند رسید که این وضعیت خوشایند تنها در صورتی تداوم پیدا می کند که سیستم پشتیبانی کننده از آنها پابرجا بماند. نتیجه اینکه، تهدید سیستم در واقع علایق این طبقه اصطلاحاً "مفت خور" را تهدید می کند. در نتیجه به راحتی می توان از آنها برای رفتار بی رحمانه علیه تهدید کنندگان سیستم استفاده کرد.

پی نوشت دو: اصلاً دور از ذهن نیست که در یک جامعه به کوچکی یک خانواده یا به بزرگی یک ملت، ساختارهایی برای شستشوی مغزی پدید بیایند. سرمایه گذاری در این حوزه هیچ وقت کافی نخواهدبود. دستگاه تبلیغ این قدرت را خواهد داشت که نیروی اجتماع را برای پرخاش علیه تهدیدهای ساختگی بسیج کند و از آن استفاده ها ببرد.

پی نوشت سه: اگر جامعه ای بپذیرد که از مکانیزم طبیعی پرخاشگری دفاعی به نحوی که در دو پی نوشت قبلی گفته شد سوء استفاده کند. باید:
  • از آگاه شدن توده ها ترس داشته باشد
  • تا جایی که می تواند از ابزار سانسور استفاده کند
  • مانع از برخاستن صدای منتقدان شود
  • و ...


تا سرمایه گذاری اش برای شستشوی مغزی آنها هدر نرود. و نیز به جای جذب نخبگان جامعه که به محض دیدن ناراستی ها زبان به انتقاد می گشایند به دنبال لمپن های بی سواد باشد تا طبقه مفت خور را تشکیل دهد و از نیروی خشونت ورزی آنها برای حفظ موقعیتشان، در جهت حفظ خود استفاده کند.


پی نوشت چهار: این همه مرا به یاد اقدامات معاویه می اندازد که از همه این ابزار استفاده کرد تا خشونت علیه علی و آل علی (ع) را توجیه کند. و چه سخت بود تلاش حسین برای بیدار کردن انسان های مفت خور شستشوی مغزی شده و حیوان های انسان نمایی که اوج وحشیگری را به نمایش گذاشتند. آنقدر وحشیانه که هنوز هم در زیارت عاشورا بر آنها و آخرین تابعینشان لعنت می فرستند.