ندای خاموش

چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید

ندای خاموش

چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید

آیا سبزها براندازند؟

به نظر من پاسخ این سؤال منفی است. از یک منظر، در بین گروهی که به معترضین مشهورند، دو گرایش عمده دیده میشوند. گروهی افرادی با گرایش مذهبی پررنگ و دلبسته نظام و انقلابند که در مقابل تلاشها و ایثارگریهایی که مردم برای به ثمررسیدن انقلاب کردهاند، خود را مسؤول میدانند. اعتراض آنها از سر دلسوزی است و اینکه گمان میکنند انقلاب از مسیر اولیه خود منحرف شده و باید آن را به مسیر اصلیش بازگرداند. این نوع دعوت به بازگشت به ریشههای انقلاب و اسلام را به نوعی میتوان در قالب وظیفه "امر به معروف و نهی از منکر" هم دید.

گروه دیگر طرفداران دموکراسی هستند. از جمله مهمترین خواستههای این گروه مطالبه حقوق انسانی و مدنی و دعوت نظام به پایبند بودن به اصول مردمسالاری است که به نظر آنها روزبهروز در حال کمرنگتر شدن است.

به عبارتی، درخواستهای گروه اول بیشتر متمایل به اسلامیت و درخواستهای گروه دوم بیشتر مایل به جمهوریت است. هرچند مرز بین این دو گروه کاملاً شفاف نیست و البته با هم همپوشانی نیز دارند.

این دو گروه در یک جنبه با هم وحدت دارند و آن اعتراض است. در هنگام اعتراض این دو گروه به هم همگرا میشوند و یکصدا اعتراض میکنند. اما این همگرایی در شرایط فعلی به هیچ عنوان به سمت براندازی نخواهدرفت. دلیل این امر این است که برفرض که این دوگروه بخواهند برانداز باشند (که با یک نگاه به سران جنبش بطلان این مطلب کاملاً روشن است) ، توافقی برای شرایط پس از براندازی در بین آنها وجودندارد. مذهبیها از این نگران خواهند بود در صورت براندازی نظامی سکولار برروی کار بیاید که تمام آرمانهای آنها را که در انقلاب اسلامی به دنبال آن بودند و برایش هزینه کردند کنار گذاشته شوند و اسلام مجددا به کتابخانهها و مجالس ترحیم و ... بازگردد. در نتیجه این ترس برای آنها وجود دارد که در نتیجه تلاش آنها نظامی سکولار ایجاد شود که این برای آنها رفتن به وضعی مبهمتر از وضع فعلی است. قوی بودن این احتمال و احساس مسؤولیت در برابر اعتقاداتشان  انگیزهای که برای براندازی لازم است در آنان به وجود نخواهد آورد. از طرف دیگر دموکراسی خواهان نگران این خواهند بود که پس از صرف هزینههای گزاف مجددا براساس مبانی شکلدهنده نظام موجود (که ممکن است با آنها مشکلات جدی هم داشته باشند) مجددا نظامی شکل بگیرد شبیه نظام فعلی. واضح است که تلاش و کوشش و فداکاری، با وجود احتمال زیاد به برگشت به شرایط فعلی، برای آنها توجیه منطقی ندارد و انگیزه کافی را برای براندازی ایجاد نخواهدکرد.حرکت به براندازی اولاً انرژی لازم دارد و ثانیاً به توافق در مورد مقصد احتیاج دارد (فراموش نکنیم که فاصله زمانی تا آخرین انقلاب زیاد نیست و نسل انقلاب کننده با همه تجربیاتش هنوز در جامعه حضور دارد).

بنابراین به نظر من سبزها به هیچ عنوان نه میخواهند و نه میتوانند برانداز باشند. سبزها شاهدند. شاهدانی بر ادعای جمهوریت و اسلامیت. از این به بعد، هرگاه در مورد جمهوریت و اسلامیت نظام، ادعایی مطرح شود، خواهناخواه از آنچه بر سبزها رفتهاست شاهد آورده خواهدشد. 

سکولاریسم

در حال خواندن نوشته سکولاریسم از علامه جعفری هستم که در تفسیر نهجالبلاغه آمده است. خلاصهای از آنچه که در مورد ظهور سکولاریسم خواندهام را در ادامه مطلب آوردهام. اما در مورد این مطالب نکاتی زیر هم به ذهن خودم رسیده است که در ادامه آوردهام:

همانطور که در ادامه مطلب آورده شده است. کلیسا چهرهای از دین به نمایش گذاشت که به تدریج آن را معارض عدالت و آزادی و علم معرفی کردند. و نتیجه آن منجر شد به ظهور سکولاریسم یا حذف دین از زندگی دنیوی. امروز ما در جامعهای زندگی میکنیم که حکومتی به نام دین در آن برپاشده است. واضح است که این حکومت به هیچ عنوان نمیخواهد آزموده را دوباره بیازماید و به مسیری برود که اربابان کلیسا رفتند و نتیجهاش آن شد که دیدیم. همین مطلب وظیفه تاریخی سنگین این حکومت را بیان میکند ، چراکه اگر به راهی برود که کلیسا در مغرب زمین رفت نتیجهاش پس زدن دین از سوی جامعه خواهد بود که این گناهی است نابخشودنی.

سکولاریسم از یکسو و تحجر و جمود از سویی دیگر هرچند ظاهراً مخالف با هم اما همچون دو تیغه قیچی نتیجه حرکتشان بریدن نهال انسانیت و ارزشهای انسانی شدهاست. و صد البته رهپویان راستین حق و حقیقت همیشه از هر دوسو تحت فشار این دو تیغه بودهاند و تاریخ پر بودهاست از غربت این بزرگان.

امروز در گیرودار فریادهای آزادی طلبانه مردم ایران صداهایی را از بیرون میشنویم که قصد دارند خواست مردم ایران را سکولاریزه شدن جامعه معرفی کنند. دور از انتظار هم نیست. سکولاریزم منتظر است تا ثابت کند یک حکومت دینی دیگر ظهور کرده است که در تعارض با عدالت و آزادی و علم است و این یعنی گذرگاهی خطرناک برای این حکومت. امروز اگر متولیان این حکومت که داعیه دینی بودن آن را دارند و به دنبال این هستند که سکولاریزم را به عنوان دشمن درجه یک این حکومت به مردم معرفی کنند باید بدانند که هر حرکتی از جانب آنها که به این فرضیه که حکومت دینی در تعارض با آزادی ، عدالت و علم است  ، کمک کند ، به منزله آب ریختن به آسیاب دشمن است که اتفاقاً همین را میخواهد. به بیانی دیگر نقطه ضعفهای موجود از هر تاکتیکی که دشمنان اتخاذ میکنند ویران کنندهتر هستند.

بنابراین تنها راه نجات ثابت کردن این نکته است که در جمهوری اسلامی هیج مصلحتی دلیل بر عدالت نورزیدن نیست ، و آزادی و کرامت انسانهای محترم است و بنای کار حکومت بر علم و بینش و اداره امور از سوی شایستگان است. اگر غیر از این بوده باید تا دیر نشده و تا ثمره خون هزاران انسان تباه نشده فکری کرد. برای رخ دادن حوادثی مانند کهریزک ( همه این نوع حوادث ) و ریخته شدن خون هموطنان اگر حکومت به پای مردم بیفتد و از آنها عذرخواهی کند از اینکه در حکومتی دینی چنین حوادثی رخ داده است ، اصلاً ملامتبار نیست که به آموزههای دینی نیز نزدیکتر است و در غیر این صورت پا جای پای کسانی گذاشته است که لباس دین پوشیدند و دیگران آنها را نشان دادند و گفتند به همین دلیل است که میگوییم دین را باید در صنوقچهها و در موزهها نگه داشت.

ادامه مطلب ...

معاویه زمان

این روزها بحث شبیه سازی خیلی داغ تر شده است. از همه جالب تر این بود از دیدم یک برنامه تلویزیونی از معاویه صحبت کرد و کارهای او را همانی نامید که  امروزه به جنبش نرم افزای یا چیزی شبیه به این مشهور شده است. در شناخت معاویه های زمان نکته ظریفی وجود دارد که باید به آنها دقت کنیم. بیایید در یک قضاوت بی طرفانه فرض کنیم که ما هم معاویه زمان را پیدا کردیم. اما بعد:

اگر بگوییم برای کور کردن چشم فتنه باید معاویه را دستگیر کنیم و به زندان بیاندازیم. و در زندان آنقدر بر او سخت بگیریم که تا از راهی که در پیش گرفته برگردد.

و اگر او در بین طرف دارانی که برای خود دست و پا کرده به هر قیمتی خراب کنیم تا نقاب از چهره موجهی که به خود گرفته است برداریم.

و اگر تمام رسانه هایی که در هواداری از او می نویسند توقیف کنیم تا صدای فتنه به هیچ کجا نرسد.

و اگر پاسخ کسانی که در هواداری از او به مجادله برخواسته اند را نه با استدلال و بیان متین و مجادله احسن که با گرز و آهن بدهیم.

و اگر توده های به پا خواسته در هواداری از او را تارومار کنیم تا دست از فتنه و فتنه گر بردارند و به آغوش هدایت بازگردند.

و اگر در راه نابودی فتنه،  فتنه گری اطرافیان و هواداران خود را نادیده بگیریم.

و اگر از حقیقت، آن مقداری که به سود ماست را منتشر کنیم و از دروغ، تا جایی که به ضرر ما نیست جلوگیری نکنیم.

و اگر برای توجیه عدالت نورزیدن هزار تبصره و ماده آوردیم.

و اگر بنا بر مصلحت، حتی با کژان و ناراستان همراه شدیم.

و اگر مامور بودیم و معذور!

و اگر ...

یک روز متوجه خواهیم شد که خود، به معاویه ای دیگر تبدیل شده ایم.

نه معاویه دشمن کم داشت و نه یزید، اما هیچ کدام از آنها همانند علی و خاندان علی نبودند که همچنان در تاریخ می درخشند و چراغ هدایتی را فراروی همه آزادگان عالم قرارداده اند. هنوز هم اگر کسی به بهانه مبارزه با معاویه زمان یا یزید زمان علم مخالفت بلند می کند باید بداند وقتی صحبتش در بین اهل حق خریدار خواهد داشت که مخالفتش علی وار باشد و حسین وار.

در میخانه ببستند خدایا مپسند

که در خانه تزویر و ریا بگشایند

این سنگ های سنگین

کاملاً انتزاعی و به دور از محدوده ارزش ها دوره گردی را تصورکنید که سبدی بردوش خود دارد. گذاشتن یک سنگ کوچک در سبد این دوره گرد شاید تاثیر چندانی بر این دوره گرد تنومند نداشته باشد. اما اگر مدام سنگ های بیشتر و بزرگ تری در سبد گذاشته شود، دوره گرد خسته و خسته تر خواهد شد و در نهایت دیگر حمل آن از طاقت دوره گرد بیشتر می شود.

می خواهم دوره گرد را به حکومت و سنگ ها را به مطالبات مردم تشبیه کنم. بی اعتنایی حکومت به مطالبات مردم مثل نادیده گرفتن سنگ هایی است که در سبد گذاشته می شود. اگر این سنگ ها روز به روز بیشتر شوند دیگر حکومت توان حمل آنها را نخواهد داشت. راه حل نادیده گرفتن نیست، راه حل کاستن مطالبات است.

متاسفانه در جامعه ما مدت هاست که مطالبات مردم رو به افزایش است. همینطور تعداد طلبکارها. فعلاً کار به گذشته ندارم اما در همین حوادث اخیر این مسئله خیلی پررنگ تر بود. مسئله اعتراض به نتایج انتخابات (درست یا غلط مهم نیست) ، زندانی شدن چهره های شناخته شده که برخی از آنها تا چند وقت پیش منتخب مردم بودند، کشته شدن برخی از شهروندان، سخنرانی های بعضاً تحقیرآمیز و ... . در تمام این حوادث مطالبات مردم روز به روز بیشتر شد و ترس من این است که حکومت نتواند سنگینی این مطالبات را تحمل کند. کاش درایتی وجودداشته باشد که بخواهد این سنگ ها را بردارد. ویران شدن و شکستن ساختارها از آنجا که آینده مبهمی دارد مطلوب هیچ دلسوزی نیست.